معنی رمان خالد حسینى

حل جدول

رمان خالد حسینى

بادبادک باز


رمانی از خالد حسینى

و کوهستان به طنین آمد

لغت نامه دهخدا

خالد

خالد. [ل ِ] (اِخ) نقشبندی. رجوع به خالد ضیاءالدین و خالد بغدادی و خالد کرد سلیمانیه ای شود.

خالد. [ل ِ] (اِخ) جرجاوی. رجوع به خالد ازهری شود.

خالد. [ل ِ] (اِخ) ثانی. رجوع به ابوالبقاء خالد ثانی شود.

خالد. [ل ِ] (اِخ) کرد سلیمانیه ای. رجوع به خالد سلیمانیه ای شود.

خالد. [ل ِ] (اِخ) عمری. رجوع به ابوالهیثم خالد و خالدبن یزید عمری شود.

خالد. [ل ِ] (اِخ) ابن جابر مکنی به ابوحفص. وی تابعی است. رجوع به ابوحفص خالد شود.

خالد. [ل ِ] (اِخ) ابن بسیط مکنی به ابوالعریان. وی تابعی است. رجوع به ابوالعریان خالد شود.

خالد. [ل ِ] (اِخ) ابن علقمه، مکنی به ابوحبه. وی از تابعان است. رجوع به ابوحبه خالد شود.

خالد. [ل ِ] (اِخ) ابن یزید حرانی، مکنی به ابوعبدالرحیم. از تابعان است. رجوع به ابوعبدالرحیم خالد شود.

خالد. [ل ِ] (اِخ) ابن یزید، مکنی به ابوعبدالرحمن. وی از تابعان است. رجوع به ابوعبدالرحمن خالد شود.

خالد. [ل ِ] (اِخ) ابن محمد انصاری بصری، مکنی به ابوالرجال. وی تابعی است. رجوع به ابوالرجال خالد شود.

خالد. [ل ِ] (اِخ) ابن مهران الحذاء المصری، مکنی به ابوالمنازل، از تابعان است. رجوع به ابوالمنازل خالد شود.

خالد. [ل ِ] (اِخ) ابن عمر قرشی، مکنی به ابوسعید. وی از تابعان است. رجوع به ابوسعید خالد شود.

معادل ابجد

رمان خالد حسینى

1054

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری